آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Languish

ˈlæŋɡwɪʃ ˈlæŋɡwɪʃ

معنی languish | جمله با languish

verb - intransitive

بی‌حال شدن، افسرده شدن، پژمرده شدن، بیمار عشق شدن، با چشمان پر‌اشتیاق نگاه کردن، با چشمان خمار نگریستن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Plants languished as a result of the drought.

در اثر خشکسالی گیاهان پژمرده شدند.

She is languishing in sorrow.

او دارد از غصه دق می‌کند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to languish in poverty

در فقر و فاقه دست و پا زدن

He was having fun while his son languished in prison.

او خوش بود در حالی‌ که پسرش در زندان رنج می‌کشید.

After the quarrel, conversation began to languish and the guests left one after another.

بعد از آن مشاجره مکالمات گرمی خود را از دست داد و مهمانان یکی بعد از دیگری رفتند.

The two lovers quarrelled when they were together and languished when they were not.

آن دو دلداده با هم که بودند دعوا می‌کردند و با هم که نبودند در فراق هم می‌سوختند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد languish

  1. verb droop; become dull, listless

ارجاع به لغت languish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «languish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/languish

لغات نزدیک languish

پیشنهاد بهبود معانی