فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Snivel

ˈsnɪvl ˈsnɪvl

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - intransitive adverb

آب بینی، فین، زکام، نزله، از بینی جاری شدن، آب بینی را با صدا بالا کشیدن، دماغ گرفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

a snivelling little boy

پسر بچه‌ای که آب دماغش جاری است

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد snivel

  1. verb to cry
    Synonyms:
    cry weep sob whimper sniffle sniff complain fret blubber snuffle blub shine
  1. verb to complain
    Synonyms:
    complain gripe whine whimper
  1. noun whining in a tearful manner
    Synonyms:
    sniveling
  1. noun the act of breathing heavily through the nose (as when the nose is congested)
    Synonyms:
    sniffle snuffle

ارجاع به لغت snivel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «snivel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/snivel

لغات نزدیک snivel

پیشنهاد بهبود معانی