آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Shine

ʃaɪn ʃaɪn

گذشته‌ی ساده:

shone

شکل سوم:

shone

سوم‌شخص مفرد:

shines

وجه وصفی حال:

shining

معنی shine | جمله با shine

verb - transitive verb - intransitive B1

تابیدن، درخشیدن، نور افشاندن، براق کردن، روشن شدن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

He shined his torch into the cave.

نور مشعلش را توی غار انداخت.

the shine of Rustam's sword

برق شمشیر رستم

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Pari cleaned the glasses until they started to shine.

پری شیشه‌ها را آن‌قدر پاک کرد که برق می‌زدند.

The floor of the hallway was clean and shining.

کف راهرو تمیز و براق بود.

The polished surface shone in the sun.

سطح جلاخورده در آفتاب برق می‌زد.

The sun shines.

خورشید می‌درخشد.

He shined his flashlight on my face.

نور چراغ‌قوه‌ی خود را به صورتم انداخت.

He shone far more than the other participants.

او خیلی بیشتر از سایر شرکت‌کنندگان جلوه کرد.

His honesty shines through.

درستکاری از او می‌بارد.

Love was shining from her young face.

عشق در چهره‌ی جوان او نمودار بود.

He is a good student but it is in sports that he really shines.

او شاگرد خوبی است؛ ولی در ورزش است که واقعاً می‌درخشد.

His talents enabled him to shine at dinner parties.

استعدادهای او موجب می‌شد که در مهمانی‌های شام بدرخشد.

As he talked, his eyes began to shine.

حرف که می‌زد چشمانش شروع می‌کردند به درخشیدن.

There is a light shining in their bedroom.

چراغی در اتاق خواب آنان نور می‌دهد.

noun countable

روشنی، فروغ، تابش، درخشش، آفتاب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The shine of the lantern signaled the sentries' approach.

نور فانوس حاکی از نزدیک شدن قراول‌ها بود.

We will go come rain or shine.

چه هوا بارانی باشد چه آفتابی خواهیم رفت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Ferdowsi's poetry has kept its shine for more than a thousand years.

شعر فردوسی بیش از هزار سال است که جلوه‌های خود را حفظ کرده است.

the shine of the setting sun

درخشش خورشید در حال افول

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد shine

  1. verb polish, burnish
    Synonyms:
    rub buff glaze gloss sleek finish wax brush scour burnish buff up furbish give a sheen make brilliant put a gloss on put a finish on glance
    Antonyms:

Phrasal verbs

shine up to

(امریکا - عامیانه) خود‌شیرینی کردن، چاپلوسی کردن، شیره‌مالی کردن

Idioms

take a shine to someone

از کسی خوش آمدن، (به کسی) علاقه‌مند شدن

لغات هم‌خانواده shine

سوال‌های رایج shine

گذشته‌ی ساده shine چی میشه؟

گذشته‌ی ساده shine در زبان انگلیسی shone است.

شکل سوم shine چی میشه؟

شکل سوم shine در زبان انگلیسی shone است.

وجه وصفی حال shine چی میشه؟

وجه وصفی حال shine در زبان انگلیسی shining است.

سوم‌شخص مفرد shine چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد shine در زبان انگلیسی shines است.

ارجاع به لغت shine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shine

لغات نزدیک shine

پیشنهاد بهبود معانی