روشنایی ضعیف، نور کم، درک اندک، خرده، تکه، کورکوری کردن، سوسو زدن، با روشنایی ضعیف تابیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A candle glimmered behind the window.
در پشت پنجره شمعی سوسو میزد.
the glimmer of their torches
نور ضعیف مشعلهای آنها
a glimmer of hope
کوره امید
a glimmer of intelligence
اندکی هوش
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «glimmer» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/glimmer