آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۹ خرداد ۱۴۰۳

    Ray

    reɪ reɪ

    گذشته‌ی ساده:

    rayed

    شکل سوم:

    rayed

    سوم‌شخص مفرد:

    rays

    وجه وصفی حال:

    raying

    شکل جمع:

    rays

    معنی ray | جمله با ray

    noun countable B2

    پرتو

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    She aimed the laser pointer's ray at the screen.

    پرتو نشانگر لیزری را به‌سمت صفحه نمایش گرفت.

    The sun's golden ray illuminated the room.

    پرتو طلایی خورشید اتاق را روشن کرد.

    noun countable C2

    مجازی پرتو، ذره، بارقه، کورسو

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    In a dark moment, a ray of hope emerged.

    در لحظه‌ای تاریک، پرتو امید پدیدار شد.

    She felt a ray of relief when she heard the good news.

    او با شنیدن این خبر خوب، بارقه‌ای از آرامش را احساس کرد.

    noun countable

    جانورشناسی پرتوماهی

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

    مشاهده

    The ray glided through the water.

    پرتوماهی از میان آب عبور کرد.

    The aquarium housed an impressive collection of various ray species.

    این آکواریوم مجموعه‌ای چشمگیر از گونه‌های مختلف پرتوماهی را در خود جای داده بود.

    noun singular

    موسیقی رِ (نت)

    The "ray" falls between the "do" and "mi" notes.

    «رِ» بین نت‌های «دو» و «می» قرار می‌گیرد.

    He played a beautiful "ray" on his flute.

    «رِ»ی زیبایی با فلوتش نواخت.

    noun countable

    هندسه نیم‌خط، خط شعاعی

    She drew a ray.

    نیم‌خط کشید.

    The angle formed between two rays was acute.

    زاویه‌ی تشکیل‌شده بین دو خط شعاعی تند بود.

    noun

    گیاه‌شناسی پرتو (گل)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی گیاه‌شناسی

    مشاهده

    The daisy had bright yellow rays surrounding its center.

    گل مینا پرتوهای زرد روشنی داشت که مرکز آن را احاطه کرده بود.

    I counted the number of rays on the sunflower's head.

    تعداد پرتوهای روی بالاترین بخش آفتاب‌گردان را شمردم.

    verb - intransitive verb - transitive

    درخشیدن، پرتوافکنی کردن، تشعشع داشتن، پرتو ساطع کردن

    The diamond ring rays in the sunlight.

    حلقه‌ی الماس زیر نور خورشید می‌درخشید.

    The sun began to ray through the clouds.

    خورشید از میان ابرها شروع به پرتوافکنی کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد ray

    1. noun beam; indication
      Synonyms:
      light shine gleam spark flash glimmer glint radiance beam blaze glitter sparkle streak stream wave bar patch hint trace indication shaft radiation sunbeam flicker pencil irradiation moonbeam incandescence scintilla blink emanation

    سوال‌های رایج ray

    گذشته‌ی ساده ray چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده ray در زبان انگلیسی rayed است.

    شکل سوم ray چی میشه؟

    شکل سوم ray در زبان انگلیسی rayed است.

    شکل جمع ray چی میشه؟

    شکل جمع ray در زبان انگلیسی rays است.

    وجه وصفی حال ray چی میشه؟

    وجه وصفی حال ray در زبان انگلیسی raying است.

    سوم‌شخص مفرد ray چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد ray در زبان انگلیسی rays است.

    ارجاع به لغت ray

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «ray» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ray

    لغات نزدیک ray

    • - rawinsonde
    • - rax
    • - ray
    • - ray flower
    • - ray of sunlight
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    forever forgive and forget formality former fortitude fortuitous fortunately fountain of youth four hundred frederick fresh air Friday fungible furthermore futuristic معذب اسطوخدوس قلک غفلت کردن غافل شدن لب مطلب مشکل تانک الم‌شنگه عسکری آروغ آقا اسطرلاب جناغ سینه طاقدیس
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.