گذشتهی ساده:
gleamedشکل سوم:
gleamedسومشخص مفرد:
gleamsوجه وصفی حال:
gleamingنور ضعیف، پرتو آنی، سوسو، (مجازاً) تظاهر موقتی، نوردادن، سوسو زدن، درخشش
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The gleam of the lights reflected in the dark waters of the river.
درخشش نورهایی که در آب تیرهی رودخانه منعکس میشد.
the gleam of a distant fire
سوسو زدن یک نور از فاصلهی دور
Towchal lights gleamed from afar.
چراغهای توچال از دور سوسو میزد.
His polished shoes gleamed.
کفشهای واکسزدهاش برق میزد.
a gleam of hope
روزنهای از امید
a gleam of understanding
ذرهای فهم
Seeing the coins, his eyes gleamed.
از دیدن سکهها چشمانش برق زد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «gleam» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gleam