فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Gleam

ɡliːm ɡliːm

گذشته‌ی ساده:

gleamed

شکل سوم:

gleamed

سوم‌شخص مفرد:

gleams

وجه وصفی حال:

gleaming

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive

نور ضعیف، پرتو آنی، سوسو، (مجازاً) تظاهر موقتی، نوردادن، سوسو زدن، درخشش

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The gleam of the lights reflected in the dark waters of the river.

درخشش نورهایی که در آب تیره‌ی رودخانه منعکس می‌شد.

the gleam of a distant fire

سوسو زدن یک نور از فاصله‌ی دور

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Towchal lights gleamed from afar.

چراغ‌های توچال از دور سوسو می‌زد.

His polished shoes gleamed.

کفش‌های واکس‌زده‌اش برق می‌زد.

a gleam of hope

روزنه‌ای از امید

a gleam of understanding

ذره‌ای فهم

Seeing the coins, his eyes gleamed.

از دیدن سکه‌ها چشمانش برق زد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gleam

  1. noun brightness, sparkle
    Synonyms:
    glow beam ray glimmer glint flash sparkle brilliance luster sheen shimmer glance flicker twinkle gloss glim splendor glitz scintillation coruscation
    Antonyms:
    dullness
  1. verb sparkle
    Synonyms:
    shine glow glitter shimmer glimmer flash beam glisten glint flare radiate burn twinkle glister scintillate coruscate
    Antonyms:
    dull

ارجاع به لغت gleam

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gleam» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gleam

لغات نزدیک gleam

پیشنهاد بهبود معانی