فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Luster

ˈlʌstər ˈlʌstə

توضیحات:

حالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی lustre است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

uncountable

درخشندگی، جلوه، درخشش

pearl with a beautiful luster

مروارید با درخششی زیبا

noun uncountable

براقی، صیقلی، جلا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

the luster of an enameled surface

براقی یک سطح لعاب‌دار

noun uncountable

نور افشانی، شید افشانی، تابندگی

the luster of stars

تابندگی ستاره‌ها

noun countable

چراغ آویز، لوستر

verb - intransitive

جلوه داشتن، برق زدن، درخشیدن

Their helmets lustered in the moonlight.

کلاه‌خودهای آن‌ها در زیر مهتاب برق می‌زد.

verb - transitive

براق کردن، بازتابان کردن یا شدن، بازشیدگر کردن یا شدن

verb - transitive

شهره کردن، نام دار کردن، جلال و شوکت دادن به، فرمند کردن

Names that have lustered Persian literature.

نام‌هایی که به ادبیات فارسی جلال و شکوه بخشیده‌است.

Her presence added luster to the meeting.

حضور او جلسه را پرفروغ‌تر کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد luster

  1. noun gloss, shine
    Synonyms:
    shine gleam glow glitter brightness brilliance dazzle radiance polish sheen sparkle brilliancy burnish effulgence glint luminousness afterglow candescence incandescence refulgence shimmer iridescence resplendence glaze opalescence lambency
    Antonyms:
    darkness dullness matte

ارجاع به لغت luster

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «luster» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/luster

لغات نزدیک luster

پیشنهاد بهبود معانی