با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Matte

ˈmæt mæt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    mattes

معنی

noun
( matt )(فلزشناسی) فلز یا مس پرداخت نشده و ناخالص، تکمیل یا پرداخت مات و بی‌جلا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد matte

  1. adjective Not reflecting light; not glossy
    Synonyms: mat, dull, flat, matt, lusterless, matted
  2. verb Change texture so as to become matted and felt-like
    Synonyms: felt, felt up, mat up, matt-up, matte up, mat
  3. noun The property of having little or no contrast; lacking highlights or gloss
    Synonyms: mat, flatness, lusterlessness, lustrelessness, matt

ارجاع به لغت matte

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «matte» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/matte

لغات نزدیک matte

پیشنهاد بهبود معانی