امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Flatness

ˈflætnəs ˈflætnəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
(سطح) صافی، صاف بودن، تختی، همواری، هموار بودن، مسطح‌ بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- A remarkable aspect of the Netherlands is the flatness of the country.
- یکی از ویژگی‌های قابل توجه هلند، مسطح بودن این کشور است.
- the flatness of the countryside
- هموار بودن حومه‌ی شهر
noun uncountable
(هیجانات و احساسات) بی‌احساسی، یکنواختی، بی‌نمکی، بی‌مزگی
- All the critics remarked on the flatness of the performance.
- همه‌ی منتقدان به یکنواختی و بی‌احساسی اجرا اشاره کردند.
- There is a deliberate flatness in his expression.
- در سیما و حالت چهره‌ی او نوعی یکنواختی و بی‌احساسیِ عمدی دیده می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flatness

  1. noun A lack of excitement, liveliness, or interest
    Synonyms: asepticism, blandness, colorlessness, drabness, dreariness, dryness, dullness, flavorlessness, insipidity, insipidness, languor, jejuneness, lifelessness, sterileness, sterility, stodginess, lethargy, vapidity, vapidness, weariness, sluggishness, phlegm
  2. noun The property of having little or no contrast; lacking highlights or gloss
    Synonyms: lusterlessness, two-dimensionality, lustrelessness, mat, matt, matte, planeness

لغات هم‌خانواده flatness

ارجاع به لغت flatness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flatness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flatness

لغات نزدیک flatness

پیشنهاد بهبود معانی