گذشتهی ساده:
flattedشکل سوم:
flattedسومشخص مفرد:
flatsوجه وصفی حال:
flattingشکل جمع:
flatsصفت تفضیلی:
flatterصفت عالی:
flattestمسطح، هموار، پهن، صاف، تخت، هموار، یکدست، قسمت پهن، بدون پستی و بلندی، موازی با، همسطح با، کمارتفاع
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
He threw a flat pass.
او پاس کمارتفاعی داد.
flat roofs and shingled roofs
بام هموار (مسطح) و بام شیروانیدار
a flat surface
سطح صاف
He pushed the chairs flat against the wall.
صندلیها را چسبیده به دیوار قرار داد.
He hit the horse on the rump with the flat of his sword.
با پهنای شمشیرش به کپل اسب زد.
the flat of the hand
کف دست
He lay flat on the table.
تخت روی میز دراز شد.
a flat drink
مشروب گازرفته
He stood with his back flat against the wall.
او ایستاد، درحالیکه پشتش بر دیوار بود.
In this district the land is quite flat.
زمین در این ناحیه کاملاً صاف است.
a flat stone
سنگ صاف (پهن و مسطح)
(لاستیک اتومبیل و دوچرخه و غیره) کم باد، بی باد، پنچر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
On the road to Ghom, one of my tires went flat.
در راه قم یکی از لاستیکهایم پنچر شد.
a flat tire
لاستیک پنچر
(کفش) پاشنه کوتاه، بی پاشنه
She bought a pair of flats.
یک جفت کفش بیپاشنه خرید.
flat shoes
کفش (زنانهی) بیپاشنه
بینمک، لوس، کسالتآور، ملالانگیز، ناگیرا، (نقاشی و هنر) بیژرفا، بیسایه روشن، بیروح، مبهم، ناروشن، گنگ، نامشخص، (عکاسی و عکس) تار، ابرگرفته
His stories are flat and lifeless.
داستانهای او کسلکننده و بیروح هستند.
a flat photograph
عکس تار
flat paint
رنگ مات
a flat joke
شوخی بیمزه
a flat sound
صدای مبهم
قطعی، کامل، مثبت، بیچونوچرا، صریح، رک، صاف و پوستکنده، ثابت، بیتغییر، یکنواخت
a flat rate
نرخ ثابت
a flat failure
شکست بیچونوچرا
a flat market
بازار راکد
a flat denial
انکار محض
He did the work in ten seconds flat.
آن کار را درست در ده ثانیه انجام داد.
He left his wife flat.
یک دفعه زنش را ول کرد.
بهصورت محکم، کاملاً، بیرودربایستی
She flatly rejected our proposal.
بیرودربایستی پیشنهاد ما را رد کرد.
مسطح کردن
(موسیقی) بمل کردن یا شدن
آپارتمان، قسمتی از یک عمارت
دشت، جلگه، سنگ صاف
the California salt flats
شورهزارهای کالیفرنیا
1- تخت افتادن، روی زمین پهن شدن 2- ناموفق شدن، بهجایی نرسیدن
1- تخت افتادن، روی زمین پهن شدن 2- ناموفق شدن، بهجایی نرسیدن
با تمام سرعت، با سرعت هرچه تمامتر، با تمام قدرت، با تمام نیرو، با نهایت سعی و کوشش
رکوپوستکنده، رکوراست، بیرودربایستی، بیپرده، آشکارا، علناً، صراحتاً
(عامیانه) بیپول، مفلس، آسوپاس
گذشتهی ساده flat در زبان انگلیسی flatted است.
شکل سوم flat در زبان انگلیسی flatted است.
شکل جمع flat در زبان انگلیسی flats است.
وجه وصفی حال flat در زبان انگلیسی flatting است.
سومشخص مفرد flat در زبان انگلیسی flats است.
صفت تفضیلی flat در زبان انگلیسی flatter است.
صفت عالی flat در زبان انگلیسی flattest است.
کلمهی «flat» در زبان فارسی به «مسطح» یا «صاف» ترجمه میشود.
واژهی «flat» معمولاً به چیزی اشاره دارد که فاقد برجستگی، انحنا یا ارتفاع است و سطحی یکنواخت و هموار دارد. این ویژگی مسطح بودن در بسیاری از زمینهها و علوم کاربرد دارد و مفهوم آن بسته به بافت جمله میتواند متفاوت باشد، اما در کلیت خود به سطحی اشاره میکند که هیچ گونه پستی یا بلندی محسوس ندارد و هموار است.
در علوم طبیعی، به عنوان مثال زمینهای مسطح یا سطوح صاف، فضایی را نشان میدهد که برای فعالیتهای مختلف مانند ساخت و ساز، کشاورزی یا حمل و نقل مناسب است. زمینهای صاف به دلیل نبود ناهمواریها، امکان حرکت و جابجایی راحتتر را فراهم میکنند و در مهندسی و معماری نیز اهمیت بالایی دارند. طراحیهای مسطح و صاف اغلب در مبلمان، ساختمانها و طراحی داخلی به منظور ایجاد حس نظم، سادگی و هماهنگی به کار میروند.
از سوی دیگر، در زبان روزمره، کلمهی «flat» میتواند معانی دیگری نیز داشته باشد؛ مثلاً به معنای آپارتمان یا واحد مسکونی در برخی کشورها به کار میرود. همچنین در موسیقی، اصطلاح «flat» به نتهای پایینتر از درجه اصلی اشاره دارد که نشاندهنده تغییر در پرده یا زیر بودن صداست. این تنوع معنایی باعث شده که کلمه «flat» در موقعیتهای متفاوت معانی و کاربردهای گوناگونی داشته باشد.
علاوه بر این، در زمینههای فنی مانند الکترونیک یا فیزیک، «flat» میتواند به شرایط یا دادههایی اشاره کند که فاقد نوسان، منحنی یا تغییرات چشمگیر باشند. مثلاً یک منحنی مسطح نشاندهنده ثبات یا کمترین تغییر در یک پارامتر است. این کاربردها نشان میدهد که مفهوم صاف و یکنواخت بودن، نه فقط در دنیای ملموس، بلکه در تحلیلهای علمی و دادهها نیز اهمیت دارد.
«flat» در بیان عاطفی یا استعاری نیز کاربرد دارد؛ مثلاً وقتی گفته میشود «His voice sounded flat» یعنی صدای او یکنواخت و بدون احساس یا شور بوده است. این گونه استفادهها، گستردگی کاربرد و انعطافپذیری این واژه را در زبان انگلیسی نشان میدهد که بسته به زمینه، معانی متفاوت و جالبی به خود میگیرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «flat» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flat