فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Procumbent

proʊˈkʌmbənt prəʊˈkʌmbənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • adjective
    (درمورد گیاه) خوابیده روی زمین، دمر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد procumbent

  1. adjective Lying down
    Synonyms: horizontal, prostrate, decumbent, flat, prone, recumbent

ارجاع به لغت procumbent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «procumbent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/procumbent

لغات نزدیک procumbent

پیشنهاد بهبود معانی