صفت تفضیلی:
more horizontalصفت عالی:
most horizontalافقی، مسطح، هموار، صاف، تخت، ترازی
a horizontal line
خط افقی
a horizontal surface
سطح هموار
its branches grow horizontally.
شاخههای آن بهطور افقی رشد میکنند.
وابسته یا نزدیک به افق، افقی، کرانی، آسمانکرانی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a horizontal glow
درخششی در کنار آسمان
(از نظر سطح تولید یا مقام) همتراز، برابر، یکسان، همانند، همگانی
horizontal price increases
افزایش یکسان قیمتها
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «horizontal» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/horizontal