فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Horizon

həˈraɪzn həˈraɪzn

شکل جمع:

horizons

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun C2

افق، خط افق، آسمان کران

black clouds appeared on the horizon.

ابرهای سیاه در افق نمایان شد.

the boat gradually dwindled to a speck on the horizon.

قایق کم‌کم به نقطه‌ای در افق تبدیل شد.

noun

(به‌طور معمول جمع - دانش یا علاقه یا دید و غیره) گستره، حوزه، افق فکری، بینش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

travel broadens one's horizons.

مسافرت به انسان گسترش فکری می‌دهد.

noun

(نجوم) دایره‌ی عظیمه در کره‌ی سماوی، کیهان پرهون، (زمین‌شناسی) لایه‌ی خاک، خاکلایه، سنگلایه

on the horizon is a new type of drug.

نوع جدیدی از دارو آماده‌ی عرضه شدن است.

over the horizon.

حتمی، آنچه که وقوع آن حتمی است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد horizon

  1. noun skyline, extent
    Synonyms:
    range scope reach limit extent field of vision perspective vista border boundary stretch compass realm ken purview prospect

Idioms

on the horizon

قریب‌الوقوع، در آینده‌ی نزدیک، در شرف روی دادن

ارجاع به لغت horizon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «horizon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/horizon

لغات نزدیک horizon

پیشنهاد بهبود معانی