شکل جمع:
horizonsافق، خط افق، آسمان کران
black clouds appeared on the horizon.
ابرهای سیاه در افق نمایان شد.
the boat gradually dwindled to a speck on the horizon.
قایق کمکم به نقطهای در افق تبدیل شد.
(بهطور معمول جمع - دانش یا علاقه یا دید و غیره) گستره، حوزه، افق فکری، بینش
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
travel broadens one's horizons.
مسافرت به انسان گسترش فکری میدهد.
(نجوم) دایرهی عظیمه در کرهی سماوی، کیهان پرهون، (زمینشناسی) لایهی خاک، خاکلایه، سنگلایه
on the horizon is a new type of drug.
نوع جدیدی از دارو آمادهی عرضه شدن است.
over the horizon.
حتمی، آنچه که وقوع آن حتمی است.
قریبالوقوع، در آیندهی نزدیک، در شرف روی دادن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «horizon» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/horizon