آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۷ خرداد ۱۴۰۳

    Perspective

    pərˈspektɪv pəˈspektɪv

    شکل جمع:

    perspectives

    معنی perspective | جمله با perspective

    noun countable C1

    دیدگاه، چشم‌انداز (ذهنی)

    His perspective was completely different from mine.

    دیدگاه او با دیدگاه من کاملاً متفاوت بود.

    From my perspective, the decision made perfect sense.

    از چشم‌انداز او، این تصمیم کاملاً منطقی بود.

    noun uncountable

    ژرفانمایی، پرسپکتیو (نمایش نسبی یک تصویر به همان شکلی که توسط چشم دریافت می‌شود روی یک سطح تخت (همچون کاغذ))

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    Understanding perspective is essential for creating realistic drawings.

    درک ژرفانمایی برای خلق نقاشی‌های واقع گرایانه ضروری است.

    The use of linear perspective in Renaissance art revolutionized the way artists depicted space.

    استفاده از پرسپکتیو خطی در هنر رنسانس در شیوه‌ی ترسیم فضا به‌دست هنرمندان انقلاب ایجاد کرد.

    noun

    منظره، چشم‌انداز

    I marveled at the panoramic perspective of the metropolis.

    از چشم‌انداز پانورامای این کلان‌شهر شگفت‌زده شدم.

    I admired the stunning perspective of the endless ocean.

    چشم‌انداز خیره‌کننده‌ی اقیانوس بی‌انتها را ستودم.

    noun countable

    دورنمای سه‌بعدی، پرسپکتیو

    The details in this perspective draw the viewer into an alternate reality.

    جزئیات در این دورنمای سه‌بعدی بیننده را به واقعیت جایگزین می‌کشاند.

    I draw a perspective.

    پرسپکتیوی را کشیدم.

    adjective

    مربوط به ژرفانمایی، مربوط به پرسپکتیو

    The artist presented a perspective view of the cityscape in the painting.

    این هنرمند نمایی پرسپکتیو از منظره‌ی شهری در نقاشی ارائه کرده است.

    The filmmaker used a fresh perspective technique to tell the story in the movie.

    فیلم‌ساز از تکنیک ژرفانمایی جدیدی برای روایت داستان در فیلم استفاده کرده است.

    noun

    قدیمی شیشه‌ی نوری (در تلسکوپ و غیره)

    The antique telescope featured a unique perspective.

    تلسکوپ آنتیک شیشه‌ی نوری منحصر‌به‌فردی داشت.

    The telescope's perspective allowed us to view the planets with remarkable clarity.

    شیشه‌ی نوری تلسکوپ به ما این امکان را داد که سیارات را با وضوح قابل توجهی مشاهده کنیم.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد perspective

    1. noun view, outlook
      Synonyms:
      aspect attitude outlook scene landscape panorama overview prospect context viewpoint angle relation frame of reference mindset proportion vista way of looking objectivity relative importance size of it relativity broad view headset

    Collocations

    in perspective

    در پیش‌بینی، در مد‌نظر

    سوال‌های رایج perspective

    شکل جمع perspective چی میشه؟

    شکل جمع perspective در زبان انگلیسی perspectives است.

    ارجاع به لغت perspective

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «perspective» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/perspective

    لغات نزدیک perspective

    • - personnel
    • - personofied
    • - perspective
    • - perspex
    • - perspicacious
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    oleate safecracker fluffy gutter press dislikable by default misogynistic miss the boat moisturize molasses monetary monetization moon over more or less motherless مبدأ غلط منشا گذاشتن سطل خوراک خوراکی بشقاب صبر صبور گزند دنبال کردن منظور مغازه صبح
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.