با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Landscape

ˈlændskeɪp ˈlændskeɪp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    landscaped
  • شکل سوم:

    landscaped
  • سوم شخص مفرد:

    landscapes
  • وجه وصفی حال:

    landscaping
  • شکل جمع:

    landscapes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun B1
    دورنما، منظره، چشم‌انداز
    • - We planted trees to improve the landscape.
    • - برای بهتر کردن منظره درختکاری کردیم.
    • - She paints both landscapes and seascapes.
    • - او هم مناظر زمینی و هم مناظر دریا را به تصویر می‌کشد.
    • - the mountainous landscape of Niasar
    • - چشم‌انداز کوهستانی نیاسر
    • - landscape painting
    • - نقاشی مناظر طبیعی
  • verb - intransitive
    (باغداری) خاک‌برداری و خیابان‌بندی کردن
    • - This garden has been landscaped well.
    • - محوطه‌سازی این باغ به‌خوبی انجام شده‌است.
  • verb - transitive
    با منظره تزئین کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد landscape

  1. noun countryside; picture of countryside
    Synonyms: mural, outlook, painting, panorama, photograph, prospect, scene, scenery, sketch, view, vista

Collocations

ارجاع به لغت landscape

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «landscape» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/landscape

لغات نزدیک landscape

پیشنهاد بهبود معانی