گذشتهی ساده:
landscapedشکل سوم:
landscapedسومشخص مفرد:
landscapesوجه وصفی حال:
landscapingشکل جمع:
landscapesنما، منظره، چشمانداز
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
We planted trees to improve the landscape.
برای بهتر کردن منظره درختکاری کردیم.
She paints both landscapes and seascapes.
او هم مناظر زمینی و هم مناظر دریا را به تصویر میکشد.
the mountainous landscape of Niasar
چشمانداز کوهستانی نیاسر
landscape painting
نقاشی مناظر طبیعی
نقاشی منظره، تابلوی منظره، منظرهنگاری، تصویر منظره
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He spent hours studying the colors of the sunset before starting his landscape.
او ساعتها رنگهای غروب را بررسی کرد تا نقاشی منظرهاش را آغاز کند.
He decided to try his hand at landscape.
او تصمیم گرفت شانس خود را در منظرهنگاری امتحان کند.
وضعیت، شرایط، ساختار، فضا، عرصه، دورنما
Changes in the market landscape have forced companies to adapt.
تغییرات در ساختار بازار، شرکتها را مجبور به انطباق کرده است.
Immigration has significantly altered the country's social landscape.
مهاجرت بهشدت فضای اجتماعی کشور را تغییر داده است.
طراحی کردن فضای سبز، منظرهسازی کردن، محوطهسازی کردن، فضاسازی کردن، زیباسازی کردن (فضای سبز)
This garden has been landscaped well.
محوطهسازی این باغ بهخوبی انجام شدهاست.
She spent weeks landscaping her backyard to create a peaceful retreat.
او هفتهها وقت صرف طراحی فضای سبز حیاط پشتی خود کرد تا مکانی آرام ایجاد کند.
افقی (چیدمان)
When printing the report, choose the landscape mode to fit all the columns.
هنگام چاپ گزارش، حالت افقی را انتخاب کنید تا همهی ستونها جا بیفتند.
For wide diagrams, it's better to use a landscape orientation.
برای نمودارهای عریض، بهتر است از چیدمان افقی استفاده کنید.
چشمانداز آشنا
چشمانداز دلپذیر
چشمانداز دلگیر
مسلط بر چشمانداز
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «landscape» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/landscape