آیکن بنر

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳ اردیبهشت ۱۴۰۴

    Landscape

    ˈlændskeɪp ˈlændskeɪp

    گذشته‌ی ساده:

    landscaped

    شکل سوم:

    landscaped

    سوم‌شخص مفرد:

    landscapes

    وجه وصفی حال:

    landscaping

    شکل جمع:

    landscapes

    معنی landscape | جمله با landscape

    noun countable B1

    نما، منظره، چشم‌انداز

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    We planted trees to improve the landscape.

    برای بهتر کردن منظره درختکاری کردیم.

    She paints both landscapes and seascapes.

    او هم مناظر زمینی و هم مناظر دریا را به تصویر می‌کشد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the mountainous landscape of Niasar

    چشم‌انداز کوهستانی نیاسر

    landscape painting

    نقاشی مناظر طبیعی

    noun countable uncountable

    نقاشی منظره، تابلوی منظره، منظره‌نگاری، تصویر منظره

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    He spent hours studying the colors of the sunset before starting his landscape.

    او ساعت‌ها رنگ‌های غروب را بررسی کرد تا نقاشی منظره‌اش را آغاز کند.

    He decided to try his hand at landscape.

    او تصمیم گرفت شانس خود را در منظره‌نگاری امتحان کند.

    noun countable uncountable

    وضعیت، شرایط، ساختار، فضا، عرصه، دورنما

    Changes in the market landscape have forced companies to adapt.

    تغییرات در ساختار بازار، شرکت‌ها را مجبور به انطباق کرده است.

    Immigration has significantly altered the country's social landscape.

    مهاجرت به‌شدت فضای اجتماعی کشور را تغییر داده است.

    verb - transitive

    طراحی کردن فضای سبز، منظره‌سازی کردن، محوطه‌سازی کردن، فضاسازی کردن، زیباسازی کردن (فضای سبز)

    This garden has been landscaped well.

    محوطه‌سازی این باغ به‌خوبی انجام شده‌است.

    She spent weeks landscaping her backyard to create a peaceful retreat.

    او هفته‌ها وقت صرف طراحی فضای سبز حیاط پشتی خود کرد تا مکانی آرام ایجاد کند.

    adjective

    افقی (چیدمان)

    When printing the report, choose the landscape mode to fit all the columns.

    هنگام چاپ گزارش، حالت افقی را انتخاب کنید تا همه‌ی ستون‌ها جا بیفتند.

    For wide diagrams, it's better to use a landscape orientation.

    برای نمودارهای عریض، بهتر است از چیدمان افقی استفاده کنید.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد landscape

    1. noun natural scenery
      Synonyms:
      scenery scene view panorama countryside mural painting landscape painting picture prospect aspect vista
    1. verb to adorn
      Synonyms:
      provide the landscaping finish off put in the lawn and shrubbery
    1. noun countryside; picture of countryside
      Synonyms:
      view scene scenery vista panorama prospect outlook painting photograph sketch mural

    Collocations

    familiar landscape

    چشم‌انداز آشنا

    gentle landscape

    چشم‌انداز دلپذیر

    bleak landscape

    چشم‌انداز دلگیر

    dominate the landscape

    مسلط بر چشم‌انداز

    سوال‌های رایج landscape

    گذشته‌ی ساده landscape چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده landscape در زبان انگلیسی landscaped است.

    شکل سوم landscape چی میشه؟

    شکل سوم landscape در زبان انگلیسی landscaped است.

    شکل جمع landscape چی میشه؟

    شکل جمع landscape در زبان انگلیسی landscapes است.

    وجه وصفی حال landscape چی میشه؟

    وجه وصفی حال landscape در زبان انگلیسی landscaping است.

    سوم‌شخص مفرد landscape چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد landscape در زبان انگلیسی landscapes است.

    ارجاع به لغت landscape

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «landscape» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/landscape

    لغات نزدیک landscape

    • - landowner
    • - landsat
    • - landscape
    • - landscape architect
    • - landscape architecture
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    New York nevertheless nail technician navigator NBD nell nero growth stimulate still water stewardship stoplight sponge solitary platitude قبض قد گشنیز قلمبه قیراط فراکسیون فرشته‌ی مقرب قبح تقبیح تقبیح کردن قباحت مغرور فیزیوتراپی فیزیولوژی اغماض
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.