شکل جمع:
scenesتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
حاضر (در محل)
(در تئاتر و غیره) کسی که کارش عوض کردن اسباب صحنه است
شرح دادن صحنهای که در آن چیزی در شرف وقوع است، (برای چیزی) صحنهچینی کردن
ظاهر شدن، فرارسیدن، هویدا شدن، وارد شدن
(عامیانه) 1- حضور داشتن 2- شرکت کردن، (در کاری) فعالیت کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «scene» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scene