با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Tantrum

ˈtæntrəm ˈtæntrəm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    tantrums

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
کج‌خلقی، اوقات تلخی، خشم، غیظ، قهر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the child's repeated tantrums
- گریه‌زاری‌های پی‌در‌پی کودک
- to throw a tantrum
- بدخلقی کردن، گریه‌زاری کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tantrum

  1. noun fit
    Synonyms: anger, animosity, conniption, dander, flare-up, hemorrhage, huff, hysterics, outburst, storm, temper, temper tantrum, wax
    Antonyms: calm, contentment, peace

ارجاع به لغت tantrum

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tantrum» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tantrum

لغات نزدیک tantrum

پیشنهاد بهبود معانی