خشم ناگهانی، عصبانیت ناگهانی، از کوره در رفتن
She struck her brother in a flare-up of fury.
در موجی از خشم برادر خود را زد.
A sudden flare-up made the discussion more heated.
عصبانیت ناگهانی بحث را داغتر کرد.
شعلهوری، گرگرفتگی، زبانهکشی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a sharp flare-up of the dying fire
زبانهکشی تند آتش درحال تمام شدن
The flare-up in tensions caught everyone off guard.
شعلهوری تنشها همه را غافلگیر کرد.
(بیماری و غیره) عود، (کار و گرفتاری و غیره) تشدید، بروز
a flare-up of disputes among workers and the management
بروز ناگهانی اختلافنظر بین کارگران و کارفرمایان
Stress can often trigger a flare-up in individuals with chronic conditions.
استرس اغلب میتواند باعث عود بیماری در افراد مبتلا به بیماریهای مزمن شود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «flare-up» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flare-up