فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Flare-up

ˈfleərʌp ˈfleərʌp

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun singular countable

خشم ناگهانی، عصبانیت ناگهانی، از کوره در رفتن

She struck her brother in a flare-up of fury.

در موجی از خشم برادر خود را زد.

A sudden flare-up made the discussion more heated.

عصبانیت ناگهانی بحث را داغ‌تر کرد.

noun uncountable

شعله‌وری، گرگرفتگی، زبانه‌کشی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

a sharp flare-up of the dying fire

زبانه‌کشی تند آتش درحال تمام شدن

The flare-up in tensions caught everyone off guard.

شعله‌وری تنش‌ها همه را غافل‌گیر کرد.

noun uncountable

(بیماری و غیره) عود، (کار و گرفتاری و غیره) تشدید، بروز

a flare-up of disputes among workers and the management

بروز ناگهانی اختلاف‌نظر بین کارگران و کارفرمایان

Stress can often trigger a flare-up in individuals with chronic conditions.

استرس اغلب می‌تواند باعث عود بیماری در افراد مبتلا به بیماری‌های مزمن شود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flare-up

  1. noun sudden outbreak
    Synonyms:
    outburst eruption explosion epidemic rise gush blowup aggravate

ارجاع به لغت flare-up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flare-up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flare-up

لغات نزدیک flare-up

پیشنهاد بهبود معانی