با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Flare-up

ˈfleərʌp ˈfleərʌp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    شعله‌وری، گر زدن، فروزش، برتابش
    • - a sharp flare-up of the dying fire
    • - زبانه‌کشی تند آتش در حال تمام شدن
  • noun
    خشم ناگهانی، از کوره دررفتن
    • - She struck her brother in a flare-up of fury.
    • - در موجی از خشم برادر خود را زد.
  • noun
    (بیماری و غیره) عود، (کار و گرفتاری و غیره) تشدید، بروز
    • - a flare-up of disputes among workers and the management
    • - بروز ناگهانی اختلاف‌نظر بین کارگران و کارفرمایان
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد flare-up

  1. noun sudden outbreak
    Synonyms: blowup, epidemic, eruption, explosion, gush, outburst, rise

ارجاع به لغت flare-up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flare-up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flare-up

لغات نزدیک flare-up

پیشنهاد بهبود معانی