شکل جمع:
explosionsانفجار، بیرونریزی، هیاهو
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the explosion of the first atomic bomb
انفجار اولین بمب اتمی
His mother died as a result of a gas cylinder explosion.
مادرش در اثر انفجار سیلندر گاز جان سپرد.
The explosion could be heard from afar.
صدای انفجار از دور شنیده میشد.
A loud explosion was heard from his exhaust.
صدای انفجار از لولهی اگزوز اتومبیلش شنیده شد.
an explosion of wrath
انفجار خشم
an explosion in demand for telephones
سیل درخواست برای تلفن
a population explosion
افزایش سریع جمعیت
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «explosion» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/explosion