آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Percussion

pərˈkʌʃn pəˈkʌʃn

معنی percussion | جمله با percussion

noun

ضربت، دق، (موسیقی) اسباب‌های ضربی مثل طبل و دنبک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

They use flint and steel in making fire by percussion.

آنان برای ایجاد آتش از کوبیدن سنگ چخماق به پولاد استفاده می‌کنند.

A drum is a percussion instrument.

طبل یک ساز کوبه‌ای است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a percussion quartet

یک کوارتت کوبه‌ای

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد percussion

  1. noun violent forcible contact between two or more things
  1. noun tapping a part of the body for diagnostic purposes
    Synonyms:
    blow shock impact sound collision jolt percussion section rhythm-section pleximetry

ارجاع به لغت percussion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «percussion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/percussion

لغات نزدیک percussion

پیشنهاد بهبود معانی