امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Percussion

pərˈkʌʃn pəˈkʌʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
ضربت، دق، (موسیقی) اسباب‌های ضربی مثل طبل و دنبک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- They use flint and steel in making fire by percussion.
- آنان برای ایجاد آتش از کوبیدن سنگ چخماق به پولاد استفاده می‌کنند.
- A drum is a percussion instrument.
- طبل یک ساز کوبه‌ای است.
- a percussion quartet
- یک کوارتت کوبه‌ای
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد percussion

  1. noun violent forcible contact between two or more things
    Synonyms:
    impact collision crash bump smash shock jolt jar concussion
  1. noun tapping a part of the body for diagnostic purposes
    Synonyms:
    blow shock impact sound collision jolt percussion section rhythm-section pleximetry

ارجاع به لغت percussion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «percussion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/percussion

لغات نزدیک percussion

پیشنهاد بهبود معانی