فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Concussion

kənˈkʌʃn kənˈkʌʃn

شکل جمع:

concussions

معنی

noun

صدمه و تکان مغز که منجر به بیهوشی می‌شود، تصادم، صدمه، ضربه‌ی سخت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد concussion

  1. noun collision, shaking
    Synonyms:
    hit impact crash bump shock blow clash blast crack punch jar jolt injury trauma pounding buffeting jolting jarring jounce clout

ارجاع به لغت concussion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «concussion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/concussion

لغات نزدیک concussion

پیشنهاد بهبود معانی