با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Concussion

kənˈkʌʃn kənˈkʌʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    concussions

معنی

noun
صدمه و تکان مغز که منجر به بیهوشی می‌شود، تصادم، صدمه، ضربه‌ی سخت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد concussion

  1. noun collision, shaking
    Synonyms: blast, blow, buffeting, bump, clash, clout, crack, crash, hit, impact, injury, jar, jarring, jolt, jolting, jounce, pounding, punch, shock, trauma

ارجاع به لغت concussion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «concussion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/concussion

لغات نزدیک concussion

پیشنهاد بهبود معانی