فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Injury

ˈɪndʒəri ˈɪndʒəri

شکل جمع:

injuries

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2

آسیب، صدمه، گزند، آزار، زخم، توهین، زیان، لطمه، خسارت، اجحاف، ستم، عمل زیان‌آور به مال یا شهرت و غیره

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

He sustained a foot injury.

پایش آسیب دید.

She fell but her injuries were not serious.

او افتاد ولی صدمات وارده به وی وخیم نبود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the injuries to her mental health

گزندهای وارده به سلامت روحی او

... with consequent injury to the men's morale and efficiency

... با لطمه‌ی بعدی به روحیه‌ی افراد و کارایی آنان

I take it as a personal injury.

من آن را توهین شخصی تلقی می‌کنم.

Don't lift that stone, you'll do yourself an injury!

آن سنگ را بلند نکن؛ به خودت صدمه خواهی زد!

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد injury

  1. noun hurt, harm
    Synonyms:
    harm damage loss evil wrong suffering distress affliction wound abuse detriment misery impairment trauma agony grievance injustice disservice ruin blemish sore bruise cut scratch lesion scar burn sting pang shock sprain cramp twinge abrasion gash laceration fracture nick mutilation stab affront insult outrage indignity discomfiture boo-boo bite ill bad ouch hemorrhage libel slander deformation mischief
    Antonyms:
    help aid benefit good favor blessing assistance health right

Collocations

do oneself an injury

به خود صدمه‌زدن، به خود آسیب رساندن

Idioms

to add insult to injury

قوز بالای قوز شدن، نمک به زخم پاشیدن، شرایط را نسبت به قبل بدتر کردن

لغات هم‌خانواده injury

  • noun
    injury

ارجاع به لغت injury

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «injury» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/injury

لغات نزدیک injury

پیشنهاد بهبود معانی