شکل جمع:
injuriesآسیب، صدمه، گزند، آزار، زخم، توهین، زیان، لطمه، خسارت، اجحاف، ستم، عمل زیانآور به مال یا شهرت و غیره
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He sustained a foot injury.
پایش آسیب دید.
She fell but her injuries were not serious.
او افتاد ولی صدمات وارده به وی وخیم نبود.
the injuries to her mental health
گزندهای وارده به سلامت روحی او
... with consequent injury to the men's morale and efficiency
... با لطمهی بعدی به روحیهی افراد و کارایی آنان
I take it as a personal injury.
من آن را توهین شخصی تلقی میکنم.
Don't lift that stone, you'll do yourself an injury!
آن سنگ را بلند نکن؛ به خودت صدمه خواهی زد!
به خود صدمهزدن، به خود آسیب رساندن
قوز بالای قوز شدن، نمک به زخم پاشیدن، شرایط را نسبت به قبل بدتر کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «injury» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/injury