زخم، بریدگی، جای زخم در صورت، آلت تناسلی زن، مقاربت جنسی، توخالی، لاف، بد منظر، زشت، زیرک، خوشلباس، زخم زدن، بریدن، شکافدارکردن، پرحرفی کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The boxer had a deep gash over one eye.
بالای یکی از چشمهای مشتباز زخم عمیقی وجود داشت.
The knife gashed his finger.
چاقو دستش را مجروح کرد.
Plow-blades were gashing the hard soil.
تیغههای دستگاه شخم زمین سخت را میشکافت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «gash» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gash