گذشتهی ساده:
cleavedشکل سوم:
cleavedسومشخص مفرد:
cleavesوجه وصفی حال:
cleavingشکافتن، جدا کردن، شکستن، ورآمدن، چسبیدن، پیوستن، تقسیم شدن، شکافتن سلول
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Amirarsalan cleaved him in two with one blow.
امیر ارسلان او را با یک ضربه دو نیم کرد.
The butcher cleaves the meat with a cleaver.
قصاب با ساطور گوشت را شقه میکند.
Lightening can cleave not only huge trees but mountains too.
آذرخش میتواند نه تنها درختان عظیم، بلکه کوهها را هم بشکافد.
having cloven hooves
(در جانوران سمدار) دارای سم شکافدار
to cleave one's way through thick bushes
(با بریدن شاخ و برگ) راه خود را از میان بتههای انبوه باز کردن
My tongue clove to the roof of my mouth.
زبانم به سقف دهانم چسبید.
His wet shirt clove to his shivering body.
پیراهن خیس او به بدن لرزانش چسبیده بود.
Sons shall leave their parents and cleave to their wives.
پسران والدین خود را ترک کرده و به زنهای خود خواهند پیوست.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cleave» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cleave