گذشتهی ساده:
choppedشکل سوم:
choppedسومشخص مفرد:
chopsوجه وصفی حال:
choppingشکل جمع:
chops(با تبر و غیره) بریدن، انداختن، (با ضربات پیدرپی کارد یا تیشه و غیره) ریز کردن، کاردی کردن، ریزریز کردن، بریدن، جدا کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
He chopped the tree down with an ax.
او درخت را با تبر انداخت.
He chopped off the branches.
او شاخهها را زد.
Peel the apple and chop it.
سیب را پوست بکن و (با کارد) ریزریز بکن.
chopped vegetables
سبزی خرد کرده
He chopped off the chicken's head with a cleaver.
سر مرغ را با ساطور قطع کرد.
با ضربه ی کوتاه و رو به پایین زدن (به ویژه در مشت بازی)
ناگهان جهت عوض کردن (مانند باد)، ناگهان تغییر جهت دادن یا دگر سو شدن
غذا و آشپزی گوشت با استخوان (به ویژه گوشت با استخوان از دنده یا شانهی گوسفند و خوک)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
chopped meat
گوشت کاردی شده، گوشت خورشتی
lamb chop
گوشت با استخوان دندهی گوسفند
ضربت، ضرب، غذا
دهان
His repeated chopping and changing has confused me.
تغییر مشی مکرر او مرا گیج کرده است.
(عامیانه) نوع، کیفیت، مرغوبیت
first chop
درجهی یک
(در اصل) مهر رسمی (در هندوستان و چین)، جواز رسمی، نشان تجارتی
هیزم شکستن، چوب خرد کردن
(انگلیس) در شرف بسته شدن یا تعطیل شدن
(انگلیس) اخراج شدن، شغل خود را از دست دادن
مرتباً تغییر عقیده یا روش دادن، متلون بودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «chop» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chop