گذشتهی ساده:
slashedشکل سوم:
slashedسومشخص مفرد:
slashesوجه وصفی حال:
slashingشکل جمع:
slashesشکاف، ضربه سریع، چاک لباس، برش، چاک دادن، شکاف دادن، زخم زدن، بریدهبریده کردن، تخفیف زیاد دادن
چاک دادن، خیلی کم کردن، نشان ممیز
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The corpse was deeply slashed in several places.
چندین جای جسد بریدگیهای ژرفی داشت.
She committed suicide by slashing her own wrist.
با بریدن رگ دست خود خودکشی کرد.
My father untied his belt and slashed him on the legs.
پدرم کمربند خود را باز کرد و به پاهای او شلاق زد.
to slash prices
قیمتها را بسیار کم کردن
Newspapers slashed the government's agricultural policies.
روزنامهها از سیاستهای کشاورزی دولت انتقاد کردند.
The slash-and-burn method has ruined tropical forests.
روش بریدن و سوزاندن موجب تباهی جنگلهای استوایی شده است.
The slashed their way through the thick vegetation.
آنان با بریدن (بتهها) راه خود را از میان گیاهان انبوه گشودند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «slash» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/slash