امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Slash

slæʃ slæʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    slashed
  • شکل سوم:

    slashed
  • سوم‌شخص مفرد:

    slashes
  • وجه وصفی حال:

    slashing
  • شکل جمع:

    slashes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive B2
شکاف، ضربه سریع، چاک لباس، برش، چاک دادن، شکاف دادن، زخم زدن، بریده‌بریده کردن، تخفیف زیاد دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
noun verb - transitive
چاک دادن، خیلی کم کردن، نشان ممیز
- The corpse was deeply slashed in several places.
- چندین جای جسد بریدگی‌های ژرفی داشت.
- She committed suicide by slashing her own wrist.
- با بریدن رگ دست خود خودکشی کرد.
- My father untied his belt and slashed him on the legs.
- پدرم کمربند خود را باز کرد و به پاهای او شلاق زد.
- to slash prices
- قیمت‌ها را بسیار کم کردن
- Newspapers slashed the government's agricultural policies.
- روزنامه‌ها از سیاست‌های کشاورزی دولت انتقاد کردند.
- The slash-and-burn method has ruined tropical forests.
- روش بریدن و سوزاندن موجب تباهی جنگل‌های استوایی شده است.
- The slashed their way through the thick vegetation.
- آنان با بریدن (بته‌ها) راه خود را از میان گیاهان انبوه گشودند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد slash

  1. verb cut
    Synonyms: carve, chop, gash, hack, incise, injure, lacerate, open up, pierce, rend, rip, score, sever, slice, slit, wound
    Antonyms: fix, mend, sew
  2. verb reduce greatly
    Synonyms: abbreviate, abridge, clip, curtail, cut, cut back, cut down, drop, hack, lower, mark down, pare, retrench, shave, shorten
    Antonyms: increase, raise

ارجاع به لغت slash

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «slash» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/slash

لغات نزدیک slash

پیشنهاد بهبود معانی