فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Lacerate

ˈlæsəreɪt ˈlæsəreɪt

گذشته‌ی ساده:

lacerated

شکل سوم:

lacerated

سوم‌شخص مفرد:

lacerates

وجه وصفی حال:

lacerating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adjective adverb

پاره کردن، مجروح کردن، آزردن، عذاب دادن، دریدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

As a result of falling in the mountain, his knee was lacerated in several places.

در اثر افتادن از کوه چند جای زانویش مجروح شد.

Broken glass lacerated his feet.

شیشه‌ی شکسته پایش را مجروح کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He delighted in lacerating cheats and thieves.

او از عذاب دادن آدم‌های متقلب و دزد خوشش می‌آمد.

I am in love; my evidence is this lacerated heart

من عاشقم گواه من این قلب چاک‌چاک

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lacerate

  1. verb tear, cut; wound
    Synonyms:
    hurt harm injure wound rip cut slash stab gash score puncture lance mangle mutilate maim rend jag serrate claw torture torment

ارجاع به لغت lacerate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lacerate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lacerate

لغات نزدیک lacerate

پیشنهاد بهبود معانی