با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Maim

meɪm meɪm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    maimed
  • شکل سوم:

    maimed
  • سوم‌شخص مفرد:

    maims
  • وجه وصفی حال:

    maiming

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive
صدمه (جدی) دیدن یا زدن، نقص‌عضو کردن یا شدن، چلاق کردن یا شدن، فلج کردن یا شدن، معلول کردن یا شدن، معیوب کردن یا شدن، مصدوم کردن یا شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- He was maimed in an auto accident.
- او در تصادف ماشین نقص‌عضو شد.
- The war left many soldiers maimed for life.
- جنگ بسیاری از سربازان را برای همیشه معلول کرد.
noun uncountable
آسیب، معلولیت، جراحت، نقص‌عضو، صدمه‌، عیب
- The maim on his leg was still visible after all these years.
- بعداز گذشت این‌همه سال هنوز زخم پایش قابل مشاهده بود.
- Despite the maim, he continued to lead an active life.
- باوجود معلولیت، او به زندگی فعال خود ادامه داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد maim

  1. verb cripple, put out of action
    Synonyms: batter, blemish, break, castrate, crush, damage, deface, disable, disfigure, dismember, disqualify, gimp, hack, hamstring, harm, hog-tie, hurt, impair, incapacitate, injure, lame, mangle, mar, massacre, maul, mayhem, mutilate, spoil, truncate, warp, wound
    Antonyms: aid, cure, heal, help, repair

ارجاع به لغت maim

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «maim» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/maim

لغات نزدیک maim

پیشنهاد بهبود معانی