آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۴ شهریور ۱۴۰۳

    Aid

    eɪd eɪd

    گذشته‌ی ساده:

    aided

    شکل سوم:

    aided

    سوم‌شخص مفرد:

    aids

    وجه وصفی حال:

    aiding

    شکل جمع:

    aids

    معنی aid | جمله با aid

    noun C1

    کمک، یاری، حمایت

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    financial and technical aid to African countries

    کمک‌های مالی و فنی به کشورهای افریقا

    with the aid of friends

    به یاری دوستان

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    audiovisual aids

    تسهیلات سمعی ـ بصری

    first aids

    کمک‌های اولیه

    verb - transitive

    کمک کردن، یاری کردن، مساعدت کردن، پشتیبانی کردن،حمایت کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    He aided me in my hour of need.

    او به هنگام نیاز مرا یاری کرد.

    noun

    همدست، بردست، یاور، مددکار

    The physician and his aid(e) came.

    پزشک و دستیارش آمدند.

    an engineer's aid

    کمک مهندس

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد aid

    1. noun help, support
      Synonyms:
      help assistance support backing service benefit favor care comfort relief encouragement guidance attention promotion cooperation advancement hand lift ministry charity gift allowance subsidy reward compensation alleviation ministration rescue salvation patronage treatment giving reinforcement advice benevolence deliverance advocacy furtherance endowment backup shot in the arm sustenance handout leg up bounty benefaction
      Antonyms:
      obstruction hindrance impediment blockage injury
    1. verb help, support
      Synonyms:
      help assist support encourage promote relieve alleviate mitigate serve befriend favor sustain lighten abet lend a hand bail out straighten out go to bat for stick up for open doors for go with benefact subsidize
      Antonyms:
      hinder hurt block obstruct impede injure
    1. noun person who helps
      Synonyms:
      helper assistant supporter aide attendant adjutant deputy second crew coadjutor abettor lieutenant aide-de-camp coadjutant

    Collocations

    aid and abet

    مباشرت و مشارکت (در ارتکاب جرم)

    Idioms

    aid and abet

    مباشرت و مشارکت (در ارتکاب جرم)

    سوال‌های رایج aid

    گذشته‌ی ساده aid چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده aid در زبان انگلیسی aided است.

    شکل سوم aid چی میشه؟

    شکل سوم aid در زبان انگلیسی aided است.

    شکل جمع aid چی میشه؟

    شکل جمع aid در زبان انگلیسی AIDS است.

    وجه وصفی حال aid چی میشه؟

    وجه وصفی حال aid در زبان انگلیسی aiding است.

    سوم‌شخص مفرد aid چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد aid در زبان انگلیسی AIDS است.

    ارجاع به لغت aid

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «aid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/aid

    لغات نزدیک aid

    • - aia
    • - aiar
    • - aid
    • - aid and abet
    • - aid grant
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    motivator move forward move house multitude playfulness playlist plight pls poesy poignant permission perplexity persecution personal personally پنبه مرفه شست هل دادن آپدیت امضا املا ارتقا انشا انشعاب منشعب گله گزار گله‌گزاری شماره گذاری کردن علامت‌گذار
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.