گذشتهی ساده:
aidedشکل سوم:
aidedسومشخص مفرد:
aidsوجه وصفی حال:
aidingشکل جمع:
aidsکمک، یاری، حمایت
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
financial and technical aid to African countries
کمکهای مالی و فنی به کشورهای افریقا
with the aid of friends
به یاری دوستان
audiovisual aids
تسهیلات سمعی ـ بصری
first aids
کمکهای اولیه
کمک کردن، یاری کردن، مساعدت کردن، پشتیبانی کردن،حمایت کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He aided me in my hour of need.
او به هنگام نیاز مرا یاری کرد.
همدست، بردست، یاور، مددکار
The physician and his aid(e) came.
پزشک و دستیارش آمدند.
an engineer's aid
کمک مهندس
مباشرت و مشارکت (در ارتکاب جرم)
مباشرت و مشارکت (در ارتکاب جرم)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «aid» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/aid