آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۴ شهریور ۱۴۰۴

    Treatment

    ˈtriːtmənt ˈtriːtmənt

    شکل جمع:

    treatments

    معنی treatment | جمله با treatment

    noun uncountable B2

    رفتار، برخورد، نحوه‌ی رفتار، طرز برخورد

    The students were upset by the harsh treatment from their teacher.

    دانش‌آموزان از طرز برخورد تند معلم‌شان ناراحت بودند.

    The workers complained about the unfair treatment they received from management.

    کارگران از برخورد ناعادلانه‌ای که از طرف مدیریت داشتند شکایت کردند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the humane treatment of the defeated nations

    رفتار انسانی با ملل شکست‌خورده

    noun countable uncountable

    پرداخت، شیوه‌ی بررسی، نحوه‌ی پرداختن، رویکرد

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    The journalist’s treatment of the issue was criticized as too simplistic.

    شیوه‌ی بررسی خبرنگار درباره‌ی موضوع، بیش از حد ساده‌انگارانه تلقی شد.

    The painter’s treatment of light and shadow is remarkable.

    شیوه‌ی بیان نقاش در به‌کارگیری نور و سایه قابل‌توجه است.

    noun countable uncountable B2

    درمان، معالجه، مداوا

    Is there any effective treatment for this disease?

    آیا برای این بیماری علاج مؤثری وجود دارد؟

    He is receiving treatment for a serious back injury.

    او برای آسیب جدی کمرش درحال معالجه است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    medical treatment

    درمان پزشکی

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد treatment

    1. noun medical care
      Synonyms:
      medicine therapy cure medication remedy healing doctoring prescription diet regimen hospitalization surgery operation therapeutics analysis
      Antonyms:
      harm hurt injury
    1. noun handling of entity, situation
      Synonyms:
      way manner method approach conduct behavior towards dealing action towards practice usage management procedure line custom habit execution employment processing manipulation strategy proceeding angle reception mode modus operandi

    لغات هم‌خانواده treatment

    noun
    treat, treatment, mistreatment
    adjective
    untreated, treatable
    verb - transitive
    treat, mistreat

    سوال‌های رایج treatment

    شکل جمع treatment چی میشه؟

    شکل جمع treatment در زبان انگلیسی treatments است.

    ارجاع به لغت treatment

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «treatment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/treatment

    لغات نزدیک treatment

    • - treater
    • - treatise
    • - treatment
    • - treaty
    • - treaty port
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    log on loki long-distance long opening hours longtime merci merciful metrical mildly missy needless newsstand nexus nighttime nighty-night میلیونر قورباغه موذن ایتالیا ضامن ضمانت ضمانت کردن ضمانت‌نامه تضمین تضمین کردن رضایت‌نامه عزم عزیمت عزیمت کردن متملق
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.