گذشتهی ساده:
closetedشکل سوم:
closetedسومشخص مفرد:
closetsوجه وصفی حال:
closetingشکل جمع:
closetsانگلیسی آمریکایی کمد، کمد دیواری
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
I keep my winter coats in the closet.
من پالتوهای زمستانیام را در کمد نگه میدارم.
We need to install a new shelf in the closet.
ما باید قفسهی جدیدی در کمد دیواری نصب کنیم.
She hung my overcoat in the closet.
او پالتو مرا در کمد آویخت.
حبس کردن، خلوت کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Before the big presentation, she closeted herself in her office to rehearse.
قبل از ارائهی بزرگ، او خودش را در دفترش حبس کرد تا تمرین کند.
He closeted himself with his advisers.
او با مشاوران خود خلوت کرد.
The artist closeted himself in his studio for weeks to finish the masterpiece.
هنرمند برای اتمام شاهکارش، خودش را هفتهها در استودیو حبس کرد.
مخفی، پنهانی، محرمانه
closet information
اطلاعات محرمانه
He was a closet smoker, always sneaking cigarettes when no one was around.
او سیگاری پنهانی بود و همیشه وقتی کسی نبود سیگار میکشید.
The politician was revealed to be a closet supporter of the opposing party's policies.
مشخص شد که این سیاستمدار، حامی مخفی سیاستهای حزب مخالف است.
Despite his denials, everyone knew he was a closet Trekkie.
علیرغم انکار او، همه میدانستند که او طرفدار پنهانی سریال پیشتازان فضا است.
a closet drinker
عرقخور پس پرده
تمایل جنسی خود را آشکار کردن
اسرار مگو، رسوایی مستور
گرایش جنسی خود را اعلام کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «closet» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/closet