Larder

ˈlɑːrdər ˈlɑːdə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
دولابچه، گنجه خوراک، خوراکی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد larder

  1. noun provisions
    Synonyms: food supply, groceries, pantry, provender, stock, storage, supplies

ارجاع به لغت larder

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «larder» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/larder

لغات نزدیک larder

پیشنهاد بهبود معانی