آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Groceries

ˈɡroʊsəriz ˈɡroʊsəriz

معنی groceries | جمله با groceries

noun plural B1

خواربار، مواد غذایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

My wife wrote a check to pay for groceries.

همسرم چکی را به‌منظورِ پرداخت هزینه‌ی خواربار نوشت.

My first job was bagging groceries.

نخستین شغل من، بسته‌بندی مواد غذایی بود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد groceries

  1. noun food
    Synonyms:
    vegetables staples produce edibles foodstuffs perishables comestibles viands

ارجاع به لغت groceries

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «groceries» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/groceries

لغات نزدیک groceries

پیشنهاد بهبود معانی