فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Grocery

ˈɡroʊsəri ˈɡrəʊsri

شکل جمع:

groceries

توضیحات:

شکل نوشتاری این لغت در انگلیسی بریتانیایی: grocery shop

شکل نوشتاری این لغت در آمریکایی: grocery store

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

قدیمی کسب‌وکار خواربارفروشی، بقالی، خُرده‌بارفروشی، سوپرمارکت

I need to make a trip to the grocery store this afternoon.

امروز بعدازظهر باید به خواربارفروشی بروم.

He forgot his wallet at the grocery.

کیف پولش را در سوپرمارکت جا گذاشت.

noun plural B1

خواربار، مایحتاج، مواد غذایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

She forgot to bring her groceries from the car.

او فراموش کرده بود که مواد غذایی خود را از ماشین بیاورد.

The groceries he purchased were all organic.

تمام خوارباری که خریده بود، ارگانیک بودند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grocery

  1. noun (usually plural) consumer goods sold by a grocer
    Synonyms:
    food store market supermarket grocery-store foodstuff food market corner-store vegetable market

ارجاع به لغت grocery

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grocery» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grocery

لغات نزدیک grocery

پیشنهاد بهبود معانی