با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Grocery

ˈɡroʊsəri ˈɡrəʊsri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    groceries

توضیحات

شکل نوشتاری این لغت در انگلیسی بریتانیایی: grocery shop

شکل نوشتاری این لغت در آمریکایی: grocery store

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
قدیمی کسب‌وکار خواربارفروشی، بقالی، خُرده‌بارفروشی، سوپرمارکت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- I need to make a trip to the grocery store this afternoon.
- امروز بعدازظهر باید به خواربارفروشی بروم.
- He forgot his wallet at the grocery.
- کیف پولش را در سوپرمارکت جا گذاشت.
noun plural B1
خواربار، مایحتاج، مواد غذایی
- She forgot to bring her groceries from the car.
- او فراموش کرده بود که مواد غذایی خود را از ماشین بیاورد.
- The groceries he purchased were all organic.
- تمام خوارباری که خریده بود، ارگانیک بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grocery

  1. noun (usually plural) consumer goods sold by a grocer
    Synonyms: grocery-store, market, supermarket, food store, foodstuff, vegetable market, corner-store, food market

ارجاع به لغت grocery

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grocery» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/grocery

لغات نزدیک grocery

پیشنهاد بهبود معانی