با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Supermarket

    ˈsuːpərˌmɑːrkɪt ˈsuːpəˌmɑːkɪt
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      supermarkets

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable A1
    supermarket, سوپرمارکت، فروشگاه بزرگ، فروشگاه
    سوپرمارکت، فروشگاه بزرگ، فروشگاه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    - I need to pick up some groceries at the supermarket.
    - من باید از سوپرمارکت مقداری مواد غذایی بردارم.
    - I always get lost in the aisles of the supermarket.
    - من همیشه در راهروهای فروشگاه گم می‌شوم.
    پیشنهاد بهبود معانی

    ارجاع به لغت supermarket

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «supermarket» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/supermarket

    لغات نزدیک supermarket

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند