شکل جمع:
pantriesپستو، کمد موادغذایی، انباری موادغذایی
I found a few expired items in the pantry.
چند مورد تاریخمصرفگذشته در پستو پیدا کردم.
The pantry door creaked as I opened it.
هنگامی که درب کمد موادغذایی را باز کردم، به صدا در آمد.
آبدارخانه، آشپزخانه (در هتل یا بیمارستان)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The hotel's pantry was stocked with all the necessary ingredients for a delicious meal.
آشپزخانهی هتل با تمام مواد لازم برای یک غذای خوشمزه پر شده بود.
The hospital's pantry was always bustling with activity as the chefs prepared meals for patients.
آشپزخانهی بیمارستان همیشه پر از فعالیت بود؛ زیرا سرآشپزها برای بیماران غذا درست میکردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pantry» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pantry