فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Cupboard

ˈkʌbərd ˈkʌbəd

شکل جمع:

cupboards

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2

قفسه، کابینت، کمد، گنجه

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

She stored the dishes in the cupboard.

ظرف‌ها را در کابینت نگه داشت.

a linen cupboard

جا ملافه‌‌ای (قفسه‌ی ملافه‌ها)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cupboard

  1. noun storage cabinet
    Synonyms:
    closet locker wardrobe repository depository storeroom buffet sideboard press facility

ارجاع به لغت cupboard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cupboard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cupboard

لغات نزدیک cupboard

پیشنهاد بهبود معانی