با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Wardrobe

ˈwɔːrdroʊb ˈwɔːdrəʊb
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    wardrobes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
رخت و لباس، جامه‌ها، پوشاک
- After the fire, she had to buy a new wardrobe.
- پس از آتش‌سوزی مجبور شد رخت و لباس تازه بخرد.
- a spring wardrobe
- پوشاک بهاره
noun countable
کمد لباس، اتاق لباس
noun countable
(تئاتر) اتاق جامه‌ها، مجموعه‌ی لباس‌ها
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wardrobe

  1. noun clothes or furniture for storing clothes
    Synonyms: apparel, attire, buffet, bureau, chest, chiffonier, closet, clothing, commode, costumes, cupboard, drapes, dresser, dry goods, duds, ensembles, garments, locker, outfits, rags, suits, threads, toggery, togs, trousseau, trunk, vestments, weeds

ارجاع به لغت wardrobe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wardrobe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wardrobe

لغات نزدیک wardrobe

پیشنهاد بهبود معانی