امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Commode

kəˈmoʊd kəˈməʊd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
رختدان، رختان، گنجه کشودار، چارپایه زیر مستراح دستی، کمد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد commode

  1. noun a piece of furniture
    Synonyms:
    cabinet chest-of-drawers dressing-table washstand
  1. noun toilet
    Synonyms:
    bathroom pot can stool water-closet crapper throne potty chamber-pot washstand cupboard dresser chiffonier cap potty chair

ارجاع به لغت commode

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «commode» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/commode

لغات نزدیک commode

پیشنهاد بهبود معانی