گذشتهی ساده:
thronedشکل سوم:
thronedوجه وصفی حال:
throningشکل جمع:
thronesتخت، اورنگ، اریکه (برای پادشاه و ملکه)
The king sat on the throne.
شاه بر تخت نشست.
The queen's throne was adorned with jewels.
اریکهی ملکه با جواهرات آراسته شده بود.
تاجوتخت، سلطنت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The prince was next in line for the throne.
شاهزاده در صف رسیدن به تاجوتخت بود.
The battle for the throne lasted for years.
نبرد برای رسیدن به سلطنت چندین سال طول کشید.
توالت (به طنز)
Don't forget to clean the throne before guests arrive!
یادت نره که توالت رو قبل از اومدن مهمونها تمیز کنی!
He sat upon the throne, pondering life's mysteries!
روی توالت نشست و به رازهای زندگی فکر کرد!
دین (مسیحیت) عرشیان (گروهی از فرشتگان)
They seek the guidance of thrones in times of distress.
آنها در مواقع سختی راهنمایی عرشیان را طلب میکنند.
The thrones are the third order of angels.
عرشیان سومین مرتبهی فرشتگان هستند.
بر تخت نشاندن (کسی)، بر تخت نشستن، به سلطنت رسیدن
The king will soon throne after his coronation.
شاه پس از تاجگذاری بهزودی بر تخت سلطنت خواهد نشست.
They throned the victorious knight.
آنها شوالیهی پیروز را بر تخت نشاندند.
قدرت پشتپرده، شخص نیرومندی که پشتپرده و به نام دیگری کار میکند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «throne» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/throne