شکل جمع:
daisesشاهنشین، سکو، جایگاه تخت پادشاهی، تخت صفه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The principal stood on the dais to award the top-performing students.
مدیر مدرسه برای اهدای جوایز به دانشآموزان با عملکرد برتر روی سکو ایستاد.
The bride and groom exchanged vows on the decorated dais.
عروس و داماد روی سکوی تزئینشده سوگندهایشان را بیان کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dais» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dais