گذشتهی ساده:
tabledشکل سوم:
tabledسومشخص مفرد:
tablesوجه وصفی حال:
tablingشکل جمع:
tablesمیز، تخته
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
We need a larger table for the dining room.
ما به میز بزرگتری برای اتاق ناهارخوری نیاز داریم.
I accidentally spilled coffee on the table.
من بهطور تصادفی قهوه را روی میز ریختم.
Could you move the table closer to the window?
ممکن است میز را به پنجره نزدیکتر کنید؟
tablecloth
رومیزی
to reserve a table at a restaurant
در یک رستوران میز رزرو کردن
a dinner table
میز شام
a table lamp
چراغ میز
a round table
میزگرد
table rock
تخته سنگ
سفره (منبع غذایی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The fertile land is a generous table for the village.
زمین حاصلخیز سفرهای سخاوتمندانه برای روستا است.
He was an orphan and grew up at the table of his uncles.
او یتیم بود و سر سفرهی عموهایش بزرگ شد.
میز (مردم پشت میز)
The table next to us was having a heated debate.
میز کنار ما بحث داغی داشتند.
The manager had to ask that table to quiet down.
مدیر مجبور شد از آن میز بخواهد ساکت شوند.
(انگلیسی هندی) میز کار
She keeps her table very organized with labeled folders.
او میز خود را با پوشههای برچسبدار بسیار منظم نگه میدارد.
The new employee was assigned a table near the window.
به کارمند جدید، میز کاری نزدیک پنجره اختصاص داده شد.
جدول، لیست، فهرست
The results of this study are given in tables in the appendix.
نتایج این پژوهش در جدولهای پیوست داده شده است.
We compiled the data into a comprehensive table for easier analysis.
ما دادهها را در جدول جامعی برای تجزیهوتحلیل آسانتر جمعآوری کردیم.
I need to memorize the table for my math test.
من باید جدول ضرب را برای امتحان ریاضیم حفظ کنم.
A detailed table of contents can save you a lot of time.
فهرستی دقیق میتواند در وقت شما صرفهجویی زیادی کند.
table of weights and measures
جدول اوزان و مقیاسات
the book's table of contents
فهرست مندرجات کتاب
multiplication table
جدول ضرب
انگلیسی بریتانیایی مطرح کردن، به بحث گذاشتن (بهصورت رسمی)
They have tabled a motion criticising the government.
آنها پیشنهادی را برای انتقاد از دولت مطرح کردهاند.
Let's table the discussion about budget cuts for now.
بیایید فعلاً بحث درمورد کاهش بودجه را مطرح کنیم.
They tabled the amendment to the constitution.
آنها اصلاحیهی قانون اساسی را به بحث گذاشتند.
انگلیسی آمریکایی از دستور خارج کردن، معوق گذاردن، موکول کردن (بهصورت رسمی)
His proposal was tabled until the next meeting.
پیشنهاد او به جلسهی بعد موکول شد.
Due to time constraints, we had to table several important topics.
بهدلیل محدودیت زمانی، مجبور شدیم چندین موضوع مهم را به تعویق بیندازیم.
در جدول نوشتن، در جدول قرار دادن
We can table the survey responses and look for common themes.
ما میتوانیم پاسخهای نظرسنجی را در جدول قرار دهیم و بهدنبال مضامین مشترک بگردیم.
The accountant will table all the expenses for the month.
حسابدار تمام هزینههای ماه را در جدول مینویسد.
چیدن میز، بر پا کردن میز، آماده کردن میز (در محیط عمومی برای فروش یا دادن اطلاعات به مردم)
We'll be tabling near the library all week.
ما تمام هفته در نزدیکی کتابخانه میزی بر پا خواهیم کرد.
They are tabling to raise awareness about climate change.
آنها برای افزایش آگاهی درمورد تغییرات آبوهوایی میز آماده میکنند.
The organization is tabling to collect signatures for their petition.
این سازمان برای جمعآوری امضا برای دادخواست خود میز میچیند.
روی میز گذاشتن، روی میز قرار دادن
Each of the participants must table his money.
هر یک از شرکتکنندگان باید پول خود را روی میز بگذارد.
Please table the documents for the meeting.
لطفاً مدارک جلسه را روی میز قرار دهید.
سرسفره، درحال خوردن خوراک سر میز شام
جدول همسانی، جدول همسایش، جدول توافق
جدول تبدیل
میز قمار (دارای سوراخ و شبکهی ویژه هر قمار بهخصوص)
(سرمیز خوراک) خدمت کردن، پیشخدمتی کردن
پینگ پنگ بازی کردن
گزینهی قابلانتخاب، گزینهی بحث برانگیز
وضعیت را معکوس کردن، ورق را برگرداندن، اوضاع را دگرگون کردن
رشوه، زیرمیزی، عمل مخفیانه
رکوراست صحبت کردن، با صداقت تمام حرف زدن، احساسات و افکار خود را صادقانه بیان کردن، رو بازی کردن، موضع صادقانهی خود را گفتن
drink somebody under the table
(بدون اینکه خود شخص مست بشود) دیگری را مست لایعقل کردن
کلمه "table" در زبان انگلیسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد که میتوان آنها را در زمینههای گوناگون بررسی کرد. در ادامه به توضیح معانی، کاربردها و نکات جالب درباره این کلمه میپردازیم.
معانی Table
1. میز: یکی از رایجترین معانی کلمه "table"، به معنای میز است. میز یک سطح تخت و افقی است که معمولاً بر روی پایههایی قرار دارد و برای کارهای مختلفی مانند غذا خوردن، نوشتن و مطالعه استفاده میشود. میزها در انواع و اشکال مختلف وجود دارند، از جمله میزهای ناهارخوری، میزهای قهوه، میزهای تحریر و غیره.
2. جدول: یکی دیگر از معانی کلمه "table"، به معنای جدول است. در این زمینه، "table" به مجموعهای از دادهها یا اطلاعات اشاره دارد که به صورت منظم و در ردیفها و ستونها تنظیم شدهاند. جداول در علم آمار، ریاضیات، و علوم اجتماعی برای نمایش و تحلیل دادهها بسیار کاربردی هستند.
3. غیر فعال کردن: در زبان برنامهنویسی و تکنولوژی، "to table" به معنای غیر فعال کردن یا به تعویق انداختن یک موضوع یا دستور کار است. به عنوان مثال، اگر یک موضوع در یک جلسه به دلیل عدم توافق به "table" گذاشته شود، به این معناست که آن موضوع در حال حاضر بررسی نخواهد شد.
نکات جالب درباره Table
1. تاریخچه واژه: واژه "table" از زبان فرانسوی قدیمی "table" و لاتین "tabula" به معنای "سطح صاف" آمده است. این نشاندهنده تاریخچه طولانی و کاربردهای مختلف آن در فرهنگهای گوناگون است.
2. انواع میزها: میزها به شکلهای مختلفی ساخته میشوند، از جمله میزهای چوبی، شیشهای، فلزی و پلاستیکی. هر کدام از این نوع میزها کاربردها و ویژگیهای خاص خود را دارند.
3. جداول در علم: جداول به عنوان ابزاری برای سازماندهی دادهها، در علوم مختلفی از جمله ریاضیات، آمار، و علوم اجتماعی به کار میروند. مثلاً در ریاضیات، جداول میتوانند برای نمایش نتایج محاسبات یا تخمینها استفاده شوند.
4. استفادههای فرهنگی: در بسیاری از فرهنگها، اجتماع در اطراف میز غذا یک رسم مهم است. این موضوع نشاندهنده اهمیت تعاملات اجتماعی و ارتباطات خانوادگی است.
5. طراحی و دکوراسیون: میزها یکی از اجزای کلیدی در دکوراسیون داخلی هستند. انتخاب یک میز مناسب میتواند تأثیر زیادی بر روی زیبایی و کارایی یک فضا داشته باشد. طراحیهای مدرن و خلاقانه میزها میتوانند به عنوان یک عنصر هنری در دکوراسیون داخلی عمل کنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «table» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/table