با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Mesa

ˈmeɪsə ˈmeɪsə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    زمین‌شناسی تخت‌تپه
    • - A solitary eagle soared above the rugged cliffs of the mesa.
    • - عقابی تنها بر فراز صخره‌های ناهموار تخت‌تپه اوج گرفت.
    • - The mesa stood tall against the horizon, casting a shadow over the desert.
    • - تخت‌تپه در برابر افق واقع بود و سایه‌ای بر صحرا می‌انداخت.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد mesa

  1. noun plateau
    Synonyms: butte, elevation, highland, plain, tableland, upland

ارجاع به لغت mesa

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mesa» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mesa

لغات نزدیک mesa

پیشنهاد بهبود معانی