گذشتهی ساده:
plateauedشکل سوم:
plateauedسومشخص مفرد:
plateausوجه وصفی حال:
plateauingشکل جمع:
plateausفلات، زمین مسطح، دشت مرتفع
The Tibetan Plateau is the world's highest and largest plateau.
فلات تبت بلندترین و بزرگترین فلات جهان است.
The city is located on a high plateau.
این شهر بر روی زمینی مرتفع قرار دارد.
The landscape of the region is dominated by a vast plateau.
چشمانداز منطقه، تحت سلطهی دشتی مرتفع و وسیع است.
the Iranian plateau
فلات ایران
دورهی ثبات، دورهی رکود، وضعیت ثابت، وضعیت سکون
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The company's sales reached a plateau after years of growth.
فروش شرکت پساز سالها رشد به مرحلهی سکون رسید.
The economy entered a plateau, with no significant growth or decline.
اقتصاد وارد دورهی رکود شد، بدون رشد یا کاهش قابل توجه.
The athlete's performance reached a plateau, and he struggled to improve.
عملکرد ورزشکار به سطح ثابتی رسید و او برای بهتر شدن به سختی افتاد.
ثابت شدن، بدون تغییر ماندن، درجا زدن، موقف شدن (از پیشرفت)
Land prices seem to have reached a plateau.
ظاهراً قیمت زمین ثابت شده است.
The number of students enrolled in the course plateaued this year.
تعداد دانشجویان ثبتنامکرده در دورهی امسال بدون تغییر ماند.
Negotiations plateaued, and no progress was made this week.
مذاکرات متوقف شد و هیچ پیشرفتی در این هفته حاصل نشد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «plateau» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/plateau