آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Level

    ˈlevl ˈlevl

    گذشته‌ی ساده:

    levelled

    شکل سوم:

    levelled

    سوم‌شخص مفرد:

    levels

    وجه وصفی حال:

    levelling

    شکل جمع:

    levels

    صفت تفضیلی:

    more level

    صفت عالی:

    most level

    معنی level | جمله با level

    noun countable B2

    تراز، ، سطح، طبقه، مقدار، میزان، رتبه، درجه، زینه، مقام، رده

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    at record levels

    به مقدار بی‌سابقه

    the loudness level of a sound

    میزان بلندی صدا

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I'll do my level best to finish this book in four years.

    بیشترین کوشش خود را خواهم کرد تا این کتاب را چهار ساله تمام کنم.

    Water seeks its level.

    آب در یک سطح پخش می‌شود.

    a hundred meters above sea level

    صد متر بلندتر از سطح دریا

    a normal blood-level

    میزان طبیعی قند خون

    levels of promotion

    مدارج ترفیع

    high-level talks

    مذاکرات در رده‌های بالا

    on an international level

    (مجازی) در سطح بین‌المللی

    levels of income

    سطوح درآمد

    the level of excellence

    درجه‌ی مرغوبیت یا خوبی

    a multi-level parking lot

    پارکینگ چند طبقه

    Both swimmers are on a level.

    هر دو شناگر با هم برابرند.

    to keep the tops of pictures on a level

    بالای عکس‌ها را هم‌طراز کردن

    This student has reached an advanced level.

    این شاگرد به مرحله‌ی پیشرفته رسیده‌است.

    Don't put yourself at their level!

    خود را هم‌ردیف آن‌ها نکن!

    adjective

    یکدست، یکنواخت، مساوی، مستوی، هموار، مسطح، هم‌پایه، بی‌طرف، متعادل، متوازن، متعادل، میانبود، آرام، ملایم

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    It brings the tilted surface to a level.

    سطح مایل را افقی می‌کند.

    This land is very level.

    این زمین خیلی صاف است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    level ground

    زمین هموار

    the advantages of a level temperature

    فواید حرارت ثابت

    He was always in a level mood.

    او همیشه حالت ملایم و آرامی داشت.

    a level teaspoonful of sugar and some salt

    یک قاشق پر شکر و کمی نمک

    verb - intransitive

    اعتماد کردن

    verb - intransitive

    تسطیح کردن، هموار کردن، بی شیب کردن، صاف کردن

    The storm leveled the tree.

    طوفان درخت را انداخت.

    Dyes that level readily.

    رنگ‌هایی که به‌آسانی به‌طور یکدست پخش می‌شوند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Class differences were leveled down.

    اختلافات طبقاتی برطرف شدند.

    verb - transitive

    با خاک یکسان کردن، درهم کوفتن، منهدم کردن، ویران کردن

    The Mongols leveled the city.

    مغولها شهر را با خاک یکسان کردند.

    verb - transitive

    تراز کردن، برابر کردن، هموار کردن

    Love levels all ranks.

    عشق همه را در در یک سطح قرار می‌دهد.

    Tractors level the ground.

    تراکتورها زمین را هموار می‌کنند.

    verb - intransitive

    صریح و علنی برخورد کردن

    I want to level with you.

    می‌خواهم با تو روراست باشم.

    L have always been level with you.

    من همیشه با تو روراست بوده‌ام.

    verb - transitive

    هدف رفتن، هدف گیری کردن

    On of the soldiers leveled his gun at me.

    یکی از سربازان هفت تیرش را به سویم نشانه گرفت.

    Much criticism was leveled against him.

    انتقادات سختی به او وارد شد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد level

    1. adjective smooth, balanced
      Synonyms:
      same even flat steady stable regular uniform aligned alike comparable equivalent matched matching consistent constant exact horizontal parallel precise straight leveled common akin like flush trimmed planed polished rolled on a par in line lined up plane planate trim proportionate continuous uninterrupted unbroken of same height on one plane equable unfluctuating commensurate identical
      Antonyms:
      uneven ragged
    1. noun horizontal position or thing
      Synonyms:
      surface plane floor layer plain zone story height elevation altitude stratum
    1. noun rank, position
      Synonyms:
      status position standing grade degree stage standard achievement
    1. verb make even
      Synonyms:
      smooth flatten even equalize make equal plane straighten flush grade press surface even out equate smoothen make flat roll even off mow lay
      Antonyms:
      rough up jag
    1. verb destroy, demolish
      Synonyms:
      demolish wreck ruin devastate flatten raze tear down knock down pull down bring down lay low floor fell drop knock over down ground bulldoze mow waste equalize smooth
      Antonyms:
      build construct
    1. verb be honest
      Synonyms:
      tell the truth be frank be open be straight be straightforward be up-front come clean talk straight be above-board be on the up and up keep nothing back come to terms
      Antonyms:
      lie deceive
    1. verb aim, direct
      Synonyms:
      point turn focus train direct address cast beam incline lay slant zero in on
      Antonyms:
      turn point away

    Phrasal verbs

    level off (or out)

    1- هموار کردن یا شدن، هم‌سطح کردن، بی‌شیب کردن یا شدن 2- (مانند هواپیمای در حال پرواز) افقی شدن، کران‌سوی شدن 3- ثابت‌ماندن

    Collocations

    level with

    1- برابر با، هم‌تراز با 2- رک‌وراست بودن با

    Idioms

    find one's (or its) level

    به درجه یا رتبه یا مقام سزاوار خود رسیدن، به قدر استحقاق خود ترقی کردن

    level with

    1- برابر با، هم‌تراز با 2- رک‌وراست بودن با

    one's level best

    (عامیانه) بیشترین سعی (کسی)، حداکثر کوشش

    on the level

    (عامیانه) روراست، رک‌وراست، راد

    سوال‌های رایج level

    گذشته‌ی ساده level چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده level در زبان انگلیسی levelled است.

    شکل سوم level چی میشه؟

    شکل سوم level در زبان انگلیسی levelled است.

    شکل جمع level چی میشه؟

    شکل جمع level در زبان انگلیسی levels است.

    وجه وصفی حال level چی میشه؟

    وجه وصفی حال level در زبان انگلیسی levelling است.

    سوم‌شخص مفرد level چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد level در زبان انگلیسی levels است.

    صفت تفضیلی level چی میشه؟

    صفت تفضیلی level در زبان انگلیسی more level است.

    صفت عالی level چی میشه؟

    صفت عالی level در زبان انگلیسی most level است.

    ارجاع به لغت level

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «level» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/level

    لغات نزدیک level

    • - levator
    • - levee
    • - level
    • - level best
    • - level crossing
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    whisperer whether or not vet vocal tract venerableness v used ural exhaust unite in that case oval no matter any way you slice it upcoming غلبه غلو کردن قلوه‌سنگ قیلوله فغان صلیب حوالی حواله گل گوشت چرخ‌کرده بیغوله قیل‌وقال قدر قرابت غربت
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.