با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید
خرید اشتراک

    Unbroken

    ʌnˈbroʊkn ʌnˈbrəʊkən
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله

    • adjective
      ( unbroke ) رام‌نشده، سوقان‌گیری‌نشده، مسلسل، ناشکسته
      • - an unbroken speech that lasted two hours
      • - سخنرانی بی‌وقفه‌ای که دو ساعت طول کشید
    پیشنهاد بهبود معانی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    مترادف و متضاد unbroken

    1. verb continuous, whole
      Synonyms: ceaseless, constant, deep, endless, entire, even, fast, incessant, intact, perfect, perpetual, profound, progressive, regular, solid, sound, successive, total, undisturbed, unimpaired, uninterrupted, unremitting, unruffled, untroubled
      Antonyms: broken, discontinuous, inconstant, intermittent, partial

    ارجاع به لغت unbroken

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «unbroken» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unbroken

    لغات نزدیک unbroken

    پیشنهاد بهبود معانی
    دریافت فست دیکشنری از طریق اپ‌استور دانلود مستقیم فست دیکشنری