صفت تفضیلی:
more discontinuousصفت عالی:
most discontinuousناپیوسته
جداجدا، نامداوم، منفصل، ناپیوسته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a series of discontinuous events
یک سلسله رویدادهای متناوب
His education was shallow and discontinuous.
آموزش او سطحی و ناپیوسته بود.
discontinuous function
تابع ناپیوسته
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «discontinuous» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/discontinuous