سومشخص مفرد:
muddlesوجه وصفی حال:
muddlingصفت تفضیلی:
more muddledصفت عالی:
most muddledدرهمبرهم، آشفته، گیج، سردرگم، مبهم، نامعین
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a muddled legal situation
وضعیت قضایی آشفته
My mind became muddled and confused.
ذهنم گیج و آشفته شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «muddled» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/muddled