سومشخص مفرد:
convolutesوجه وصفی حال:
convolutingبههمپیچیده، بههمتابیده، حلقوی، پیچاپیچ
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His style of painting is very convoluted.
سبک نقاشی او بسیار پیچیده است.
convoluted sentences
جملههای بغرنج (پر پیچ و تاب)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «convoluted» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/convoluted