با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Convoke

kənˈvoʊk kənˈvəʊk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    convoked
  • شکل سوم:

    convoked
  • سوم‌شخص مفرد:

    convokes
  • وجه وصفی حال:

    convoking

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive
برای تشکیل جلسه و شورا یا کمیسیون دعوت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The next gathering of the delegates will be convoked tomorrow.
- همایش بعدی نمایندگان فردا تشکیل خواهد شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد convoke

  1. verb To bring together
    Synonyms: collect, convene, assemble, call, cluster, congregate, gather, get-together, group, muster, round up, summon
  2. verb To demand to appear, come, or assemble
    Synonyms: assemble, convene, call, muster, request, summon, call together, cite, send for, gather, meet
  3. verb To cause to assemble in a meeting; convene.
    Synonyms: call

ارجاع به لغت convoke

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «convoke» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/convoke

لغات نزدیک convoke

پیشنهاد بهبود معانی